بسمه تعالی
هر روز که میخواد از خواب بیدار بشه نمیدونم نگران چه چیزیه ،به دختر کوچولوی خودش که مشکل قلبی داره و نمیتونه مثل بچّه های دیگه باشه فکر میکنه یا به شوهرش که مشکل کلیه داره و در ماه کلّی دارو مصرف میکنه (میگفت یه نایلون
پر هر ماه دارو مصرف میکنه ) ولی کمیته ی امداد بهش کارت داده و از کارتش برای خرید دارو استفاده می کنه و با اینکه در ماه حدود 200 هزار تومن خرج داروشه ولی پول دارو نمیده چون کارت ازطرف کمیته داره و کلّی ممنون کمیته بود .
و وقتی که ازش پرسیدم که چرا برای دخترت کاری نمیکنی گفت که 10 میلیون برای عمل قلبش میخوان که دیگه با کمکی که کمیته برای شوهرم میکنه روی اینکه بتونیم برای دخترم هم تقاضای کمک کنیم نداریم .
از خونه و زندگیش پرسیدم گفت که در منزل پدر شوهرم زندگی میکنیم و مادر پیرشون هم در خونه ی اونهاست و به نظر(تردید از منه ) پدر شوهرش فوت کرده باشه .
در هر بامداد که بیدار میشه با چه امیدی سر از بالش بر میداره و به چی فکر میکنه ،شما میتونید روح یه همچین آدمی رو به عنوان یه مادر تصوّر کنید ؛آیا جز به فرزندش و اینکه چطور میتونه براش کاری بکنه و به شوهرش که بتونه زنده نگهش داره به نظر شما فکر میکنه .
چی میشه که یه مقدار از خوشی و تفریح کم کنند اونهایی که در آمد بالایی دارند و به همنوع خودشون کمک کنند ؛آماری که میگه در سال چندین هزار (یادم میاد خوندم 80 هزار کودک )از گرسنگی در دنیا از بین میرن رو وقتی یاد میارم خیلی حال بدی بهم دست میده و یاد قانون جنگل و اینها ذهنم رو اشغال میکنه و حسّ انسانیّتم حالی به حالی میشه .
آخه مگه میشه دنیایی که اینهمه نعمت و اینهمه خورد و خوراک توشه اینطوری بعضیها توش از گرسنگی بمیرن .
بابا وقتی توی یه شهر کوچیک یکی در آمد میلیونی در روز داره و یکی لنگ اجاره خونشه میخوای که گرسنه توش نباشه .
یکی با هزار غم و غصّه سر به بالین میزاره و یکی از سرخوشی خوابش نمیبره و نمیدونه که با ثروت باد آوردش چکار بکنه .
بیایم و یه مقدار فکر کنیم و با خدای خودمون معامله کنیم ،هر کدوممون یه مقدار منصفانه رفتار کنیم و با یه خانواده ی نیازمند ارتباط نزدیک داشته باشیم و بهش کمک کنیم که وجدانی آسوده داشته باشیم .
خدایا تو خودت در امتحانات ما را سربلند بیرو ن آور
الهی آمین
یا علی